قلب یخیم....

ساخت وبلاگ
امشب انگار تو کویر تنهاییم گیر کردم و ماسک خوشحالیمو گم کردم.....خسته تو ماسه ها فرو میرم و گاه به گاه چشم باز میکنم و تنهایی خودم را نگاه میکنم....کاش وقتی چشمامو باز می کردم تو باشی....دست هامو محکم بگیری و یه دل سیر نگام کنی...بغلم کنی و سردی تنم را آب کنی.....از آب شدن قلب یخیم، کویر حل میشود و میرویند.....امیدها از در و دیوار دنیا بالا میرند و من قول میدم دیگه چشم روی هم نگذارم تا لحظه ای از دیدنت غافل نشم.....اه..... باز این سراب بودنت من را دیوانه کرد....قلبم اینقدر یخ زده شاید دیگز تو هم نتوانی پیدایش کنییییییییی.....کاش میمردمممممم و کسی در سوگ من نمی نشست....من فقط میخواهم برگردم و از خدای خودم فقط یه سوال بپرسم....حکمت عشق و فراق چیست....منی که با عشق، دنیا را حاکم میشم با فراق،  ژنده پوش سرگردان بیابانم.....توان این سردی و گرمی را ندارم.....

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : قلب یخیمازیار فلاحی,قلب یخیم,رمان قلب یخیمن, نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 154 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04