حقیقت تلخ تر از چیزیست که من تصور میکردم...

ساخت وبلاگ

دیگه هر روز بهت فکر نمیکنم...وقتی بعد از چند روز یادت میفتم خوشحال میشم که چند روز از ذهنم رفتی و دنبالت نگشتم...ولی گاهی با حرفی، آهنگی خاطره ای یهویی میفتم تو اون دورانی که با تمام وجودم دوستت داشتم و برای خوشحالیت، زندگیمم میدادم....

امروز مامانم حرفی زد،  برام جالب بود، خودم بهش فکر نکرده بودم....گفت چند سال درگیر مشکلاتش بودی و پا به پای تمام مشکلاتش ایستادی، وقتی مشکلاتش تموم شد تو را گذاشت پشت سر خودش،، هم متهمت کرد،  هم تنهات گذاشت...اصل جوونیت براش رفت...

حرفش غم انگیز بود ولی عین حقیقت بود... و من همیشه دنبال (چرا) بودم... الان زیباترم از گذشته ام ولی درونم سالهاست مرده و برایش سوگواری میکنم....

سالهاست دلم برای کسی نمیلزره و چیزی دیگه از وجودم نمونده که بتونم برای کسی بذارم...10 سال ممتد عاشق کسی باشی،،، 10 سال بمیری و زنده بشی برای کسی....دیگه برای سال های بعد زندگیت چیزی از خودت باقی نمیمونه....گاهی صدای آهنگم را اینقدر زیاد میکنم که لحظه ای از صدای درونم نشنوم....حقیقت تلخ تر از چیزیست که من تصور میکردم....

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم دی ۱۴۰۰ ساعت 12:14 توسط دخترك فسقولي به قول عشقم  | 

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 25 ارديبهشت 1401 ساعت: 17:44