ساعت شنی داره روزهای آخرشو را میگذرونه....

ساخت وبلاگ
میدونی هر روز دارم به زهری که میخوام بخورم فکر میکنم.....دارم آروم آروم همه وچودم را از احساس خالی میکنم تا روز موعود بمیرم....روز موعود روزی که دیگه سراغت را نگیرم.....به چشم های کسی دیگه نگاه کنم و تو را هضم کنم....هر شب به این کابوس فکر میکنم که صبح با صدای کسی دیگه بیدار شم....میدونی همیشه تو بدترین شرایط یه شمع امید توی وجودم زنده بود....باز مثله پروانه دورش میگشتم تا زنده بمونه ولی تازگیا میخوام خودم شمع امید را خاموش کنم شاید این زجر دوریت یه روز تموم شه...بهت گفته بودم من از دوری میمیرم...شاید اینم یه نوع مردنه....کاش بیدار شم و تمام این افکار را بسوزونم و بازم چشمم به جاده باشه که تو برگردی....کاش این روزها کابوس باشه و تو بیدارم کنی....

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 149 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04