براى منى که.....

ساخت وبلاگ
(محسن_شفیعی)

 

براى منى که نفس هايم را
با صداى قدمهايت کوک کردم
براى منى که نگاهم را
به راه تو دوختم
براى منى که با اولين نگاه و اولين کلام تو
حبس شدم در سينه گنجشکى که بى لانه بود
تاب اين همه دورى ممکن نيست
دست من نيست که عاشقانه مى خواهمت
دست من نيست که ديوانه وار مى جويمت
من به همان دليل عاشق شدم که تمام انسان ها
آه که از من بر نمى آيد گفتن اين همه راز
آه که از من ساخته نيست اعتراف اين همه گناه
به ناچار تو را با لب هاى انارت
و لبخندهايى که دشنه وار مى سوزاندم رها مى کنم
از جنگل گيسوهايت عبور مى کنم و در عمق ظلمتى که حاصل نبودن توست مى ميرم
مرا ببخش
شايد تو لايق ترين فرشته اى براى نشستن بر يال واژه هاى شعرهايم
شايد تو سزاوارترينى براى خراميدن لابلاى حرف حرف شعرهايم
ولى زمانه مرا کم نرنجاند
روزگار مرا کم نسوزاند
من سالهاست شعرهايم را پاى چنارى خاک مى کنم که يادگار عشق هاى هزار ساله را بر سينه دارد
خاموش و بى هيچ ردى از احساسم
مرا ببخش که نقاش زيبا ترين بوسه ها و معمار گرمترين آغوشها و نوازنده ى ناب ترين رقص هايم ولى
تو را و جهان را از داشتنش محروم کردم
سفر
سفر قرصى ست که تمام نمى شود وقتى براى فرار از تو
روز به روز براى خودم تحويز مى کنم
من از دنيا مى روم و تو
هيچگاه نمى فهمى که چگونه پس از آن شعرهايم را در گوشت زمزمه خواهم کرد
شايد وقتى به رنگين کمان نگاه کنى و لبخند بزنی
شعر مرا شنيده اى
و رنگين کمانی که دیده ای
احساس لطيف واژه هايى بوده است که
از تو سرچشمه گرفته

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 10:04